عشق به حسین کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا دیشب چه چیز عجیبی دیدم؟!
در اوج گیرو دار جنگ «رئال مادرید-بارسلونا» زیر نویس شده بود:
«اذان مغرب به افق تهران»
-راستی ظهر عاشورایی، جنگ حسین (ع) هم زیرنویس داشت؟
توی هیئت همه سینه می زدند.
فقط یک نفر کنار هئیت سرش را به دیوار می کوبید و حسین حسین می گفت.
بعد از هیئت همان یک نفر را دیدم...
دستی در بدن نداشت.
دخترک از میان جمعیتی که گریهکنان شاهد اجرای تعزیهاند رد میشود. عروسک و قمقمهاش را محکم زیر بغل میگیرد. شمر با هیبتی خشن، همانطور که دور امام حسین(علیه السلام) میچرخد و نعره میزند، از گوشهی چشم دخترک را میپاید. او با قدمهای کوچکش از پلههای سکوی تعزیه بالا میرود. از مقابل شمر میگذرد، مقابل امام حسین(علیه السلام) میایستد و به لبهای سفید شدهاش زل میزند. قمقمه را که آب تویش قلپ قلپ صدا میدهد، مقابل او میگیرد. شمشیر از دست شمر میافتد و رجز خوانیاش قطع میشود.
دخترک میگوید: «بخور، مالِ تو آوردم» و بر میگردد. رو به روی شمر که حالا بر زمین زانو زده، میایستد. مردمکهای دخترک زیر لایهی براق اشک میلرزد. توی چشمهای شمر نگاه میکند و با بغض میگوید: «بابای بد!»
نگاه شمر از چانهی لرزان دخترک میگذرد، و روی زمین میماند. او نمیبیند که دخترک چگونه با غیظ از پلههای سکو پایین میرود.
شنبه 3 خرداد 1393برچسب:, :: 14:25 :: نويسنده : saeid
از بچگی آرزو داشت ظهر عاشورا، علامت را روی دوشش بگذارد و جلودار دسته باشد.
همه میگفتند: «کوچکی، بزرگ که شدی بیا.» بزرگ شد،
میان کسانی که داوطلب بودند علامت را بلند کنند، از همه لاغرتر بود.
گفتند: «برو سربازی، بر و بازو که پیدا کردی بیا.»
سرباز شد. جبهه رفت. اسیر شد.محرم بود که برگشت،
با آستینهای خالی که به سر شانهاش سنجاق شده بود
و نگاهی که هنوز رنگی از حسرت داشت.
شنبه 3 خرداد 1393برچسب:, :: 14:23 :: نويسنده : saeid
اسماء نوزاد را پیچیده بود توی یک پارچه سفید.
محمد(ص) نوزاد را از او گرفت.
در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه.
اسمش را گذاشت شبیر... شبیر به عربی میشود حسین.
نوزاد، پسر کوچک علی بود و علی برای محمد، مثل هارون بود برای موسی.
شبیر پسر کوچک هارون بود ...
شنبه 3 خرداد 1393برچسب:, :: 14:20 :: نويسنده : saeid
از به دنيا آمدن حسين ع هفت روز گذشته بود كه اسماء دوباره بردش پيش محمد ص.
پدربزرگ براي نوزاد گوسفند قرباني كرد و هم وزن موهاي سرش نقره صدقه داد.
اسماء باز هم گريه محمد ص را ديد اين بار طاقت نياورد. نتوانست نپرسد.
پرسيد: اين گريه براي چيست؟ هم امروز و هم روز تولد؟
گفت : گريه میکنم براي نوهام.
روزي میآید كه يك عده ستمكار از بنیامیه او را میکشند...
*
شنبه 3 خرداد 1393برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : saeid
حسين زبان باز نمیکرد. کمي دير شده بود.
محمد میخواست نماز بخواند؛ تکبير گفت.
حسين هم خواست بگويد اما نتوانست.
محمد دوباره تکبير گفت. حسين باز هم نتوانست درست بگويد.
محمد هفت بار تکبيرش را تکرار کرد تا حسين توانست بگويد الله اکبر.
از آن روز هفت تکبير براي شروع نماز مستحب شد...
*
شنبه 3 خرداد 1393برچسب:, :: 14:18 :: نويسنده : saeid
حسين را فاطمه شير نداد. نه فاطمه، نه هيچ زن ديگري.
وقتي که به دنيا آمد، فاطمه شير نداشت که به او بدهد.
هيچ زني هم پيدا نشد که دایهاش بشود.
محمد رسول الله انگشتش را در دهان حسين میگذاشت.
او میمکید و اين مکيدن براي دو سه روزش کافي بود.
گوش و خون حسين مي رویید از گوشت و خون محمد...
لحمهم لحمی و دمهم دمی ...
شنبه 3 خرداد 1393برچسب:, :: 14:13 :: نويسنده : saeid
..محمد رسول الله میخواست نماز بخواند؛ تکبير گفت.حسين هم خواست بگويد اما نتوانست...
فرهنگ نیوز : چند حكايت كوتاه از دوران كودكي زندگاني پربركت سيدالشهدا عليهالسلام:
فاطمه خواب است. حسين گريه میکند.
يک دفعه گهواره شروع میکند به تکان خوردن.
صداي لالايي شنيده میشود. حسين آرام میگیرد.
ماجرا را که براي محمد رسول الله تعريف میکنند، میگوید: «جبرئيل بوده، جبرئيل امين»
*
شنبه 3 خرداد 1393برچسب:, :: 14:10 :: نويسنده : saeid
علی راه سعادت ، روح دین است
علی تفسیر قرآن مبین است
ولایت بی علی معنا ندارد
علی بر تارک دین چون نگین است
علی روشن ترین راه رسیدن
علی زیباترین زیباترین است
شهادت می دهد چشمان تاریخ
علی مردی حماسه آفرین است
عروجش روی دوش مصطفی گفت
که او خاکی ترین بالانشین است
علی بیدار شب های سجود است
علی نور و سراج العارفین است
دل شب های نخلستان صدای
مناجات علی بس دلنشین است
بنازم رقص شمشیر علی را
که در اوج کشاکش آتشین است
به پایش عَمرها افتاده عُمری
که او فاتح ترین فاتحین است
همین یک حرف بس در وصف مولا
که استاد یل ام البنین است
و از سرچشمه ی فیض نگاهش
هزاران مثل سلمان خوشه چین است
فدای آن امیر شیرمردی
که نامش زینت عرش برین است
علی یار دل آرای رسول است
که در ایمان و اخلاص اولین است
خدا را شکر می گویم امامم
علی اول مسلمان زمین است
ولادت کعبه و مسجد شهادت
در این فیض اولین و آخرین است
به شوق لا فتی لا سیف می خواند
مدیحه خوان او روح الامین است
به کوری دو چشم دشمنانش
"فقط حیدر امیرالمومنین است"
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |